...::اشعار عاشقـــانه::...

 

 اشعار عاشقانه 

  
تو نبودی!!!

تو روزایی که نبودی،نمیدونی چی کشیدم
روزی صد دفعه عزیزم،به ته خط میرسیدم
تو نبودی تا سرم رو،بزارم رو شونهء تو
خودت هم خوب می دونستی،که منم دیونهءتو
تو نبودی تا که باشی،همدم قلب شکسته ام
وقتی با یاد نگاهت،زیر بارون مینشستم
تو نبودی تا ببینی،اون همه دلواپسیمو
لحظه های غم و تردید،لحظه های بی کسیمو
تو نبودی،تو روزای غم و تردید
وقتی که دلم تو آینه،جای من چشاتو میدید
تو نبودی بشنوی،صدای هق هق غمم
تو نبودی تا ببینی،شکستن مکررم
برای گریهء شبم،شونه هاتو کم میآرم
وقتی که نیستی کنارم،گل لبخندی ندارم
تو نبودی تا بگیری،دست این افتاده عشق
تا قیامت بی تو لیلا،این منم دلدادهء عشق 

  

غریبه توی غربت

ریبه توی غربت٬فقط خدارو داره

شبا به یاد میهن٬چشاشو هم میزاره

غریبه توی غربت ٬لباش همیشه بسته است

غریبه توی غربت٬دلش غمین و خسته است

غریبه توی غربت٬دل به کسی نمیده

چون تو دیار غربت٬هرگز وفا ندیده

غریبه توی غربت٬یه همزبون نداره

تا تو غروب غربت٬ سر رو شونش بزاره

غریبه توی غربت٬چشاش در انتظاره

اما کسی نمیآد٬اون هیچ کسو نداره

غریبه توی غربت٬تنهاترین پرنده است

چیزی که قهره با اون٬حس قشنگ خنده است

غریبه توی غربت٬دلش میخواد بخنده

اما تا خنده میآد٬گریه راشو میبنده

غریبه توی غربت٬درد و غمه خوراکش

دل غریبه بد جور٬تنگه برای خاکش

غریبه توی غربت٬از بی کسی میناله

میدونه تو اون دیار٬محبت یه خیاله

غریبه توی غربت٬نگاش به آسمونه

قدر وطن رو حالا٬تو بی کسی میدونه

غریبه توی غربت٬تو دام غم اسیره

غریبه آرزوشه٬توی وطن بمیره


تو نبودی همه اینجا،آتیش به جونم میزدن
آخه دشمنای من،راه دلمرو بلدن
تو نبودی تا ببینی،لحظه های آخر من
لحظه های بی تو بودن،وقت مرگ باور من
تو نبودی تا ببینی،گریه های هر شب من
تویی تا آخر عمرم،تنها حرف رو لب من
 

 

دارم میرم!!!

دارم میرم اما بدون٬بی تو دلم غرق غمه

برای گفتن غمم٬هر چی که جمله هست کمه

دارم میرم اما یکی٬توی دلم داد میزنه

می گه که قلب تو هنوز٬ تشنهء عاشق شدنه

دارم میرم اما غروب٬پشت سرم داره می آد

انگار از عشق من و تو ٬یه چیز تازه تر می خواد

انگار غروبم می دونه٬من از غم تو میشکنم

عشق تو حل شده دیگه ٬تو ذره ذرهءتنم

دارم میرم صدای تو٬توی گوشم زنگ می زنه

تو بودی که گفتی برو٬بی تو دلم نمیشکنه؟

دارم میرم روز و شبم٬بی تو یکی شده عزیز

بسه دیگه با اون نگات٬غم تو وجود من نریز

دارم میرم اما دلم٬ لبریزه از خاطره هات

کاشکی می موندی پیش من٬دلو می ذاشتم زیر پات

دارم میرم سپاه غم٬گرفته دور دلمو

دارم میرم بلکه سفر٬حل کنه این مشکلمو

دارم میرم تا بدونی٬تو رو واسه خودت می خوام

تویی شکوه عشق من٬توی تموم قصه هام

دارم میرم اما غمت ٬رفیق راه دلمه

عیبی نداره همیشه ٬قسمت عاشقا غمه

دارم میرم اما مسیر٬بی تو پر از خار و خسه

بعد تو عشق لیلی ام ٬به چشم من یک هوسه

دارم میرم اما کسی ٬به بدرقه ام نیومده

انگار همه می دونن این٬غریبه راشو بلده

  

ای که برای من٬ آغاز و پایانی......در این دم آخر٬ حالم نمی دانی

ای بی وفا با من٬تنها چرا رفتی......عشقت رها کردی٬از چه به آسانی

من بی تو می میرم٬ای علت بودن......می گویم این را من٬هر چند می دانی

شب ها به یاد تو٬غمگین و سرگردان......لیلا رهایم کن٬از بند حیرانی

روزی به من گفتی٬عاشق ترین هستی......اینک چنین رفتن٬کو عهد و پیمانی؟

وقتی که می رفتی٬چشمم نمی دیدی؟......آن خنده پیدا٬ آن اشک پنهانی

دیگر به چشم من٬اشکی نخواهی دید......وقتی که مدفون شد٬در خاک ظلمانی

اکنون که می میرم٬یک چیز فهمیدم......ظلم بنی آدم ٬را نیست پایانی

هرگز نفهمیدم٬ مقصد کجا باشد......در کوره راه عشق٬این راه طولانی

من می برم با خود٬یک کوله بار از هیچ......یک سینهء خالی ٬از قلب٬می دانی!

آیا حقیقت بود٬ ابراز احساست......روزی که می گفتی ٬بی من نمی مانی

روزی ملک بودم٬در جنت قلبت......راندی مرا از خویش٬چون ذات شیطانی

شرم آید از خویشم ٬هرگز نفهمیدم......آهو نبودی تو٬گرگ بیابانی

سهم من از آن عشق٬انگار این مرگ است......مرگی بسی شیرین٬شیرین و عرفانی

ای بی وفا با من ٬هرگز نمی فهمی......شیرینی این مرگ٬یک مردن آنی

تو با عذابی سخت ٬بدرود خواهی گفت......این منزل آباد٬اما بسی فانی

هرگز نخواهی دید٬ چیزی که من دیدم......من نور می دیدم٬ در آن پریشانی

وقتی اجل می خواست ٬جسمم بمیراند......فهمید من مردم٬تو در دل و جانی

من خوب می دانم٬بعد از عروج من......بر خاک می افتی این شعر می خوانی

اما سمیر آن روز٬از پیش تو رفته است......رفته است آنجا که٬حور است و قلمانی 

   

نظرات 1 + ارسال نظر
هلن 23 شهریور 1389 ساعت 02:52 ب.ظ http://helenstar.blogfa.com

سلام خیلی عالی است من شعر غریبه توی غربت را تو وبلاگم گذاشتم اگر راضی نیستی دیگه این غلط را نمی کنم
پیروز باشی دوست عزیراستی من در هند رندگی می کنم مثل شما غریبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد