خدایا نمیدانم چه بگویم که کفر نباشد دلم گرفته به وسعت تنهایی خودت درد دلی دارم که فقط مرهمش تویی تنهایی دارم که فقط بودن تو میتواند پرش کند خدایا به وسعت حیرانی ام میجویمت اما.... چه کنم که توان من کم و شناختم پایین است و دراین تنهایی و حیرانی مانده ام
خودتی و خودت .... با خودت میگردی .... با خودت حرف میزنی ....
با خودت قدم میزنی و خلاصه اینکه با خودت خوشی .....
فقط یه جای کار می لنگه .....
همونجایی که درب خاطراتت باز میشه ........
و میری تو اتاق دلتنگیات .........
شــــــــک نکــــن ...! " آینــــده ای " خواهـــم ساخت که , " گذشتــــه ام " جلویــــش زانـُــــــو بزنــــد ...! قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم ...! برعـــــکــــس کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود , آنـــقـــدر خوشبــ♥ـخت می کنــــم کـــــه , به هـــر روزی که جــای " او " نیـستـی به خودت " لعنـــت " بفرستی
زندگی زیباست زمانی که بدانیم
وجودمان در زمان نبود نیز گرما بخش محفلی است
همانند زمانی که حضورمان، امیدبخش، گرمابخش و مایه آسایش و شادمانی است.
زندگی سخت نیست. اگر سختش نکنیم.
زندگی می گذرد چه با لبخند و بی لبخند.
بیاندیش با لبخند تو زیباتر می شود یا بدون آن...!!!
خدایا
انقدر تو خودم ریختم،
که از سرمم گـذشت ...
دارم غرق میشم ،
دستت کــــــجاست . . .!!!