اگر تمام شب برا ی از دست دادن خورشید گریه کنی لذت دیدن ستاره ها را هم از دست خواهی داد
پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سر حد جنونت ببرد عشق "عماد" بی وفائی و وفاداری جانانه یکیست
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود
غیر از غم عشق تو ندارم , غم دیگر شادم که جز این نیست مرا همدم دیگر زدرد عشق توبا کس حکایتی که نکردم چرا جفای تو کم شد؟
ادامه...
کوه درد بود دل دخترک … با درد و دل هایش تضعیف شدم … عجیب بود چشمان زیبای دخترک خیس نشد !! درد های چشمانش را با آرایش پنهان می کرد دخترک ..! زنانه ، مرد بود دخترک ….!
خدایا؛ امروز که پنجره ای برای تماشا و حنجره ای برای صدا زدن فرشتگانت ندارم امیدم به توست… پس بی آنکه نامم را بپرسی و دفترهای دیروزم را ورق بزنی دوستم داشته باش
تصویرت که واضح نیست.صدایت که به گوشم نمیرسد.دست هایت هم قابل لمس نیست. شاید تو در جهان دیگری هستی و من هم….. در پی بهانه گیری ام میگویم چشمانم ضعیف شده.گوش هایم را گرفته اند.دست هایم لمسی از آتش را آخر بار به خود پیوند داده.میترسد بیاید و بسوزاندت ولی نه جهان دیگری هست و نه بهانه های من. وشاید هم نه! به وجود داشتن تو