-
انــدوه...
17 تیر 1391 08:51
انـدوه که از حــد بگــذرد جایش را میدهد به یک بیاعتنایی مـزمـن دیـگه مـهـم نـیـســت بـودن یا نـبـودن دوست داشتن یا نـداشتن دیگه حسی تو رو به احساس کردن نمی کشاند در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی و فقط نـگـاه میکـنی نـگــــــــــاه…..!
-
دوستــت دارم
17 تیر 1391 08:51
دوستت دارم هایی هستند که میگویی تا دیگری را خوشحال کنی و دوستت دارم هایی هستند که گفتنش خودت را خوشحال میکند.. چقدر فرق دارند این دو با هم....
-
پــدر..
17 تیر 1391 08:50
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره میفهمی پیر شده ! وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه میفهمی پیر شده ! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه . . .! و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش!! دلت میخواد بمیری . . .:|
-
الو....
17 تیر 1391 08:49
الو... سلام ... منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست،هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است.ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست... شما که گفته بودی پاسخ سلام واجب است!به ما که میرسد حساب بنده هایتان جداست؟الووو...دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد...خرابی از دل من است،یا که عیب از سیم هاست؟!؟!؟...
-
زنــدگـی...
17 تیر 1391 08:48
دلــتــنــگــی . . . ؟ حــاضــر √ غــــم . . .؟ حــاضــر √ درد. . .؟ حــاضــر √ دوری. . .؟ حــاضــر √ عــشــق. . .؟بلندتر میخوانم ، عشق . . . ؟ باز هم نیامده؟؟؟ ... غیبت هایش ازحد مجاز چندیست که گذشته ، اخراجش میکنم! با اینکه نمیشود ، اما زندگی را ادامه میدهم!
-
خیلی دیر بود
20 اسفند 1390 18:31
برای رسیدن به تو پا پیش گذاشتم خودم را قسمت کردم تو را سهم تمام رویاهایم کردم انصاف نبود تو که میدانستی با چه اشتیاقی خودم را قسمت میکنم پس چرا زودتر از تکه تکه شدنم جوابم نکردی برای خداحافظی خیلی دیر بود خیلی دیر...
-
تلخ میگذرد..!
20 اسفند 1390 18:31
تلخ میگذرد..! این روزها را می گویم... که قرار است از تو... ...... که همه وجودم بوده ای... حالا برای دلم ... یک انسان معمولی بسازم...!
-
انتقام
20 اسفند 1390 18:30
انتقام می گیرم از چشم هایت برای تمام لحظه هایی که بهانه ی اشکهایم؛ تــــــو بودی!!
-
زندگی
20 اسفند 1390 18:29
زندگی ! کلاهت را بـه هوا بیانداز ... که من دگر جان بازی کردن ندارم ! توبردی..
-
سوز عشق
20 اسفند 1390 18:28
فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده …. دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی …. همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد… انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم… این هم...
-
بغـض
20 اسفند 1390 18:12
جـمع شـده اسـت، حـرف هـایـم در انتـهایـی تـرین بغـض ِ مـانده در تکـرارهـای ِ روزهـای ِ بـی تـــو بـودن و هـر چه صـبر می کـنم نـه می شـکنـد نـه تـو مـی آیـی ...
-
بهشت...
11 بهمن 1390 17:18
تــــو... با هر سیب کرم خورده ای! وسوســه می شوی..! تــــو... از بهشت قلب من رانــده شدی!!!! در بهشت مانــدن ,لایــق هر کسی نیست!!!...
-
یک نفر..
11 بهمن 1390 17:08
یک نفـــر در همین نزدیکی ها چیزی!! به وسعت یک زندگــی برایت جا گذاشته است ... خیالت راحت باشد آرام چشمهـــایت را ببند ... یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است یک نفــر که از همه زیبایی های دنیا تنها تــو را بـــاور دارد ...
-
اندکی...
11 بهمن 1390 17:07
اندکی زیـــر باران بـــمان... ابـــر را بوسیده ام... تـــآ .. بوسه بارنت کند...
-
قاصدک..
11 بهمن 1390 11:32
چه سخت است.... دلتنگ قاصدک بودن .!!! در جاده ای که در آن هیـــچ بـــادی نمی وزد....
-
تعبیـــــر نگاهتـــــــ
11 بهمن 1390 11:26
نمیــــــدانمـــ تعبیـــــر نگاهتـــــــ خداحافظـــــ یستـــ ــ ـ یا انتــــــظار ؟! چقدر دلم هوایت را می کند حالا که دگر هوایم را نداری...!
-
مـــــــــــــرد است دیگر...
11 بهمن 1390 11:09
مـــــــــــــرد است دیگر... گاهی تند میشود و گاهی عاشقانه میگرید.. مـــــــــــــرد است دیگر.. غرورش آسمان و دلش دریاست... تو چه میدانی ؟؟! ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد...؟ تو چه میدانی ؟؟! که چشمانت دنیای او شده...؟ تو چه میدانی ؟؟! از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش...؟ مـــــــــــــرد را فقط...
-
سعدی...
24 آذر 1390 11:05
وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من ناله زیر و زار من زارترست هر زمان بس که به هجر می دهد عشق تو گوشمال من نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو دست نمای خلق شد قامت چون هلال من پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی می رسد و نمی رسد نوبت اتصال من خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند هم به مراد...
-
تصمیم با خودت ...هنوز هم جستجوی خاطراتم را در سر می پرورانی؟
24 آذر 1390 11:04
تلنبار خاطرات خاک گرفته ام را اگر می خواهی جستجو کنی به حتم در میان پستو های بی حوصلگی ام می یابی اما بی محابا در نزن که گرد دلم تا ابد به سرفه ات می اندازد و عزای سیاه پوشش به گریه ات! آرام که آمدی اول از آینه تنهایی بپرس از کدام سو آنگاه به نرمی قدم بردار که ناگزیر تخته های زوار در رفته روحم پای برهنه ات را خراش...
-
دعا
24 آذر 1390 11:03
یک نفر دلش شکسته بود توی ایستگاه استجابت دعا منتظر نشسته بود منتتظر،ولی دعای او دیر کرده بود او خبر نداشت که دعای کوچکش توی چار راه آسمان پشت یک چراغ قرمز شلوغ گیر کرده بود
-
پرسشی دارم...
24 آذر 1390 11:03
خداوندا پرسشی دارم وقتی دلت برای کسی تنگ می شود چه حالی می شوی؟؟ راستی تو از بنده هایت خاطره داری؟
-
دوست داشتن
24 آذر 1390 11:02
من هرگز نخواستم که از عشق، افسانه یی بیافرینم; باور کن! من می خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم- کودکانه و ساده. من از دوست داشتن، فقط لحظه ها را می خواستم. آن لحظه یی که تو را به نام می نامیدم
-
به سلامتیه..
24 آذر 1390 11:01
به سلامتی اون بچهای که شیمی درمانی کرده همه ی موهاش ریخته به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟ باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری . . . . . . به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی انگشت...
-
رفت...
24 آذر 1390 11:00
رفت اونی که می خوامش بارونه نگاهش می باریدش نم نم دور شد از من کم کم خدا مردم از غم وای منو چشمای خیس درد دوریش کم نیست شبای غم انگیز روزای سرد پاییز کسی مثل اون نیست می دونم نمیاد عشقمو نمی خواد اون منو برده از یاد دروغ نمی گم به خودم راست راسی عاشقش شدم دارم از دوریش میمیرم
-
خیلی دیر بود
24 آذر 1390 10:59
تو که میدانستی با چه اشتیاقی… خودم را قسمت میکنم پس چرا … زودتر از تکه تکه شدنم… جوابم نکردی… برای خداحافظی … خیلی دیر بود…خیلی دیر !!
-
تنهاترین
24 آذر 1390 10:58
من از حال چشمات سراغی ندارم تو شب های بی تو چراغی ندارم اگه سرنوشت ، اگه قسمت اینه هنوزم دلم بی تو تنهاترینه به قلبم سپردم که عاشق نمونه که دلتنگیهامو کسی هم ندونه به قلبم سپردم که تنهام بذاره که بازم نگاتو به یادم نیاره ...
-
زیــر بـارون ســتاره
2 آذر 1390 18:15
تو هنوزم مثل قصه واسه پرواز خیالی حس خوبه یه بهونه واسه بارون چشامی تو نگاهت مثل آفتاب تا همیشه مهربونه قلب پاکت مثل آینه که همیشه روبه رومه لحظه های عاشقونه در کنارت آرزومه داشتن تو واسه قلبم مثل فتح آسمونه کاش بدونی که به جز تو عشقی از خدا نمی خوام تو که باشی در کنارت تا ابد مالک دنیام مثل جاده که همیشه واسه رفتن و...
-
چقــدر خوشـبخـــته اونــی که تــورو داره...
2 آذر 1390 18:14
چقدر خوشبخته اونی که تورو داره تو دوسش داری و دستاشو میگیری میتونی تکیه گاهش باشی هر لحظه با رویاهات داری دنیاشو میگیری چقدر خوشبخته و اینو نمیدونه که با تو زندگی کردن چقدر خوبه تو اونجا شادی آرومی پر از عشقی من اینجا تو دلم تردید و آشوبه همه دنیای من مال تو بودن بود حالا دیگه تورو داشتن یه رویائه باید باور کنم سهم من...
-
زیـــادی......
2 آذر 1390 18:13
انگاری من زیادی ام دیگه واسه تو عادی ام دیگه منو دوست نداری بگو واسه تو من چی ام چرا فرق نداره بود و نبود من برات دیگه تمومه عشقمون حرفی نمونده تو چشات می خوام برم از پیش تو ازم نمی خوای بمونم دوستم نداری به خدا دوستم نداری می دونم چرا برات فرق نداره بهم نمی گی که نرو اونی که تنهات می ذاره هنوز دوستت داره تو رو انگاری...
-
...::وقـــت تنــهـایـی::...
2 آذر 1390 18:12
شب و احساس دلتنگی از اینجا تا خیال تو یه ساعت نیست که رفتی و بهونه می کنم جات و رها شو با من این لحظه هوا عطره تو رو داره دوباره خونه دلگیره چشام تا صبح بیداره می خوام تا حس کنم ماه و تو آغوشم کناره تو چقدر لمس تنت خوبه می گیرم حس دستات و یه فرصت از چشات می خوام یه لحظه با تو تنها شم توی آرامش دستات بمونم تا که پیدا...